تا مردمى را بيم دهى كه پدرانشان بيم داده نشدند و در بى خبرى بودند
وعده خدا در باره بيشترشان تحقق يافته و ايمان نمىآورند
و ما بر گردنهايشان تا زنخها غُلها نهاديم، چنان كه سرهايشان به بالاست و پايينآوردن نتوانند
در برابرشان ديوارى كشيديم و در پشت سرشان ديوارى. و بر چشمانشان نيز پردهاى افكنديم تا نتوانند ديد
تفاوتشان نكند، چه آنها را بترسانى و چه نترسانى، ايمان نمىآورند
تنها، تو كسى را بيم مىدهى كه از قرآن پيروى كند و از خداى رحمان در نهان بترسد. چنين كس را به آمرزش و مزد كرامند مژده بده
ما مُردگان را زنده مىكنيم. و هر كارى را كه پيش از اين كردهاند و هر اثرى را كه پديد آوردهاند، مىنويسيم و هر چيزى را در كتاب مبين شمار كردهايم
داستان مردم آن قريه را برايشان بياور، آنگاه كه رسولان بدان جا آمدند
نخست دو تن را به نزدشان فرستاديم و تكذيبشان كردند؛ پس با سومى نيروشان داديم و گفتند: ما به سوى شما فرستاده شدهايم
گفتند: شما انسانهايى همانند ما هستيد و خداى رحمان هيچ چيز نفرستاده است و شما جز دروغ نمىگوييد
گفتند: پروردگار ما مىداند كه ما به سوى شما فرستاده شدهايم
و بر عهده ما جز پيامرسانيدن آشكارا هيچ نيست
گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم. اگر بس نكنيد سنگسارتان خواهيم كرد و شما را از ما شكنجهاى سخت خواهد رسيد
گفتند: شومى شما، با خود شماست. آيا اگر اندرزتان دهند چنين مىگوييد؟ نه، مردمى گزافكار هستيد
مردى از دوردست شهر دواندوان آمد و گفت: اى قوم من، از اين رسولان پيروى كنيد
از كسانى كه از شما هيچ مزدى نمىطلبند، و خود مردمى هدايتيافتهاند، پيروى كنيد
چرا خدايى را كه مرا آفريده و به نزد او بازگردانده مىشويد، نپرستم؟
آيا سواى او خدايانى را اختيار كنم، كه اگر خداى رحمان بخواهد به من زيانى برساند، شفاعتشان مرا هيچ سود نكند و مرا رهايى نبخشند؟
و در اين هنگام من در گمراهى آشكار باشم
من به پروردگارتان ايمان آوردم. سخن مرا بشنويد
گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند
كه پروردگار من مرا بيامرزيد و در زمره گرامىشدگان درآورد
و از آن پس بر سر قوم او هيچ لشكرى از آسمان فرو نفرستاديم. و ما فروفرستنده نبوديم
جز يك بانگ سهمناك نبود كه ناگاه همه بر جاى سرد شدند
اى دريغ بر اين بندگان. هيچ پيامبرى بر آنها مبعوث نشد مگر آنكه مسخرهاش كردند
آيا نديدهاند كه چه مردمى را پيش از آنها هلاك كردهايم كه ديگر به نزدشان بازنمىگردند
و كس نماند مگر آنكه نزد ما حاضرش آرند
نشانه عبرتى است برايشان زمين مرده كه زندهاش ساختيم و از آن دانهاى كه از آن مىخورند بيرون آورديم
و در آن باغهايى از نخلها و تاكها پديد آورديم و چشمهها روان ساختيم،
تا از ثمرات آن و دسترنج خويش بخورند. چرا سپاس نمىگويند؟
منزه است آن خدايى كه همه جفتها را بيافريد، چه از آنچه زمين مىروياند و چه از نفسهايشان و چه آن چيزهايى كه نمىشناسند
شب نيز برايشان عبرتى ديگر است كه روز را از آن برمىكشيم و همه در تاريكى فرو مىروند
و آفتاب به سوى قرارگاه خويش روان است. اين فرمان خداى پيروزمند و داناست
و براى ماه منزلهايى مقدر كرديم تا همانند شاخه خشك خرما باريك شود
آفتاب را نسزد كه به ماه رسد و شب را نسزد كه بر روز پيشى گيرد. و همه در فلكى شناورند
عبرتى ديگر براى آنها آنكه نياكانشان را در آن كشتى انباشته شده سوار كرديم
و برايشان همانند كشتى چيزى آفريديم كه بر آن سوار شوند
و اگر بخواهيم همه را غرقه مىسازيم و آنها را هيچ فريادرسى نباشد و رهايى نيابند،
جز به رحمت ما و برخوردارى تا هنگام مرگ
و آنگاه كه به ايشان گفته شود كه از آنچه در پيش روى داريد يا پشت سر مىگذاريد بترسيد، شايد بر شما رحمت آرند؛ روى بگردانند
و هيچ آيهاى از آيات پروردگارشان بر ايشان نازل نشود جز آنكه از آن اعراض كنند
و چون گفته شود كه از آنچه خدا روزيتان كرده است انفاق كنيد، كافران به مؤمنان گويند: آيا كسانى را طعام دهيم كه اگر خدا مىخواست خود آنها را طعام مىداد؟ شما در گمراهى آشكار هستيد
و مىگويند: اگر راست مىگوييد، اين وعده كى خواهد بود؟
اينان انتظار يك بانگ سهمناك را مىبرند، تا بدان هنگام كه سرگرم ستيزه هستند فروگيردشان؛